01 November-2024 الجمعة - 29 ربیع الثانی 1446 جمعه - 11 آبان 1403 4:27 (GMT) 4:27 ارتباط با ما
خبرگزاری آگاه
توصیه‌های «لویی سیهویوس» به مستندسازان/ هرگز کسالت بار نباشید
پنجشنبه 27 آذر 1399 ساعت 12:3
توصیه‌های «لویی سیهویوس» به مستندسازان/ هرگز کسالت بار نباشید
کارگاه «لویی سیهویوس» عکاس و مستندساز امریکایی با عنوان «مستند محیط‌زیست» در دومین روز از چهاردهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» برگزار شد.

 

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا از  ستاد اطلاع رسانی چهاردهمین جشنواره «سینماحقیقت»، کارگاه لویی سیهویوس عکاس و مستندساز امریکایی با عنوان «مستند محیط‌زیست» چهارشنبه 26 آذرماه در دومین روز از چهاردهمین جشنواره بین‌المللی «سینماحقیقت» برگزار شد.

لویی سیهویوس در ابتدای این مسترکلاس با اشاره به چالش‌های زیادی که پیش روی مستندهای محیط‌زیستی وجود دارد، اولین چالش را تامین هزینه تهیه‌ این مستندها خواند و گفت: در واقع در هر مرحله از این پروسه چالش‌هایی وجود دارد، از تامین هزینه گرفته تا این که تصمیم بگیرید با پولی که دارید چه کار کنید، چطور تخصیصش بدهید، و این که چطور سعی کنید موضوعات سخت را سرگرم‌کننده کنید.
وی ادامه داد: پیام فیلم‌هایی که ما درست می‌کنیم ذاتاً پیچیده‌ است. این فیلم‌ها، فیلم‌های ساده‌ای نیستند و موضوع‌شان نا‌خوشایند است. بنابراین کاری که ما باید انجام بدهیم این است که این نا‌خوشایند بودن را با جالب کردن فیلم خنثی کنیم. اولین قانون فیلم‌سازی این است که هرگز کسل‌کننده نباشید. البته ما قصد نداریم فیلم‌هایمان بیش از حد سرگرم‌کننده باشند، بلکه سعی می‌کنیم داستانی را پیدا کنیم که مردم جذبش شوند. پس به نظر من چالش بر‌انگیزترین قسمت این است که مخاطب بخواهد فیلم‌مان را ببیند.

کارگردان مستند برنده اسکار «خلیج کوچک» با بیان اینکه ما همیشه راهی برای داستان‌سرایی پیدا می‌کنیم، گفت: وقتی دوربین را بر‌می‌داری که مستند محیط‌زیستی بسازی، باید یادت باشد که اولین قانون فیلم‌سازی این است که کسل‌کننده نباشی. مردم می‌خواهند سرگرم شوند. عده‌ کمی از مردم برنامه‌های نا‌خوشایند را تماشا می‌کنند چون علاقمند یا کنجکاو هستند، اما بیشتر مردم فقط می‌خواهند سرگرم شوند و استراحت کنند. همه‌ ما سخت کار می‌کنیم و در چند ساعتی که برای فراغت از کار داریم نمی‌خواهیم افسرده شویم، به طور کلی نمی‌خواهیم برویم سراغ چیزهای ناخوشایند، می‌خواهیم یک فیلم سرگرم‌کننده ببینیم. بنابراین کاری که ما سعی می‌کنیم انجام دهیم استفاده از تکنیک‌های هالیوودی است تا مردم را به فیلم‌مان علاقمند کنیم.

سیهویوس ادامه داد: درباره اولین فیلمی که ما درست کردیم یعنی «خلیج کوچک» (The cove) که مربوط به شکار دلفین‌ها در ژاپن است، مجله رولینگ استون (Rolling Stone) که در آمریکا مجله‌ محبوبی است نوشت فیلم ما ترکیبی از فیلم هویت بورن (Bourne identity) و فیلم فلیپر (Flipper) است.. هویت بورن فیلمی اکشن و خیلی محبوب بود، اما به نظر من اینکه آنها فیلم من را با یک فیلم هالیوودیِ اکشن مقایسه کردند تحسین خیلی خوبی بود. ما می‌خواستیم فیلم‌مان جوری باشد که انگار مخاطب دارد ماجرا‌جویی می‌کند، البته شما در آن فیلم چیزهای زیادی درباره‌ اقیانوس‌ها، دلفین‌ها و اسارت‌شان یاد می‌گیرید، اما در کل داستان حس می‌کنید در حال تماشای فیلمی ماجرا‌جویی هستید.  
او با اشاره به دومین مستندش یعنی «انقراض با شتاب» (Racing extinction) که شبیه فیلم‌های باند بود، گفت: تسلا شرکت بزرگ تولید‌کننده‌ ماشین‌های برقی در آمریکاست. یک ماشین تسلا برداشتیم و آن را به ماشینی شبیه ماشین‌های جیمز باند تبدیل کردیم. اینها اولین ماشین‌های دنیا هستند که می‌توانید با زدن یک دکمه رنگ‌شان را عوض کنید. دوربینی داشتیم که از جلوی ماشین یعنی جایی که معمولاً موتور احتراق داخلی است بیرون آوردیم که به شما امکان می‌داد دی‌اکسید‌کربن، گازهای گل‌خانه‌ای ناشی از آلودگی نفتی و آلودگی ناشی از سوخت‌های فسیلی را ببینید و پشتش یه پروژکتور 20000 لومِن داشتیم که بتوانیم این تصاویر را از دوربین مجهز به اشعه‌ مادون قرمز روی آسمان‌خراش‌ها تا کوه‌ها نشان بدهیم. پس به نوعی شبیه فیلم‌های باند بود، فیلم‌های جیمز باند.

سیهویوس سومین مستندش یعنی «تحول‌آفرینان» (The game changers) را هم نوعی فیلم ماجرا‌جویانه خواند و گفت: در واقع این فیلم درباره‌ مزایای رژیم غذایی گیاه‌محور بود. مصرف گوشت توسط انسان‌ها یکی از دلایل اصلی تولید گازهای گل‌خانه‌ای، آلودگی آب تازه، تخریب زیستگاه‌ها، انقراض گونه‌های مختلف و به خطر افتادن سلامت انسان‌هاست. در تمام دنیا خوردن گیاهانِ بیشتر به نفع همه است. اما مردم توجهی نمی‌کنند به خاطر این که در جامعه این طور جا افتاده که برای این که جثه‌مان بزرگ و قوی باشد و بنیه داشته باشیم باید گوشت بخوریم، اما عکس این موضوع درست است. ما می‌دانستیم که پذیرفتن دیدگاه‌مان سخت است، به همین دلیل از بعضی ورزشکارهای برتر دنیا کمک گرفتیم تا این پیام را منتقل کنیم؛ یکی از قوی‌ترین مردان دنیا پاتریک بابومیان که بیشتر از هر کس دیگری در دنیا وزنه‌های سنگین بلند کرده، و اسکات جِرِک که یکی از ورزیده‌ترین دونده‌های فوق‌ماراتن است و مسافت‌های بالای صد مایل را می‌دود. پس با کمک بهترین ورزشکارها این پیام را منتقل کردیم که گیاهان در واقع سالم‌ترین راه برای کسب قدرت، استقامت، بنیه و داشتن تغذیه‌ سالم هستند. اما همه‌ این فیلم‌ها، سرگرم‌کننده‌اند.

او با اشاره به اینکه فکر کردن درباره موضوعات مهمی که گروه می‌تواند روی آن کار کند، کمک می‌کند تا بتوانند بیشتر مردم را به انجام کارهای مثبت ترغیب کنند، گفت: وقتی به مستندهای ما تا امروز نگاه کنید، می‌بینید که ما فقط سه فیلم ساخته‌ایم، اما فیلم اول‌مان یعنی خلیج کوچک بیشترین جایزه را در تاریخ فیلم‌های مستند برنده شد. این فیلم درباره‌ شکار دلفین‌ها در ژاپن بود، اما در واقع به این مسئله نگاه می‌کند که ما داریم چه به سر اقیانوس‌ها می‌آوریم. من یک نهاد کوچک به اسم انجمن حفاظت از اقیانوس‌ها را اداره می‌کنم. در این فیلم درباره‌ یک موضوع صحبت می‌کنیم، اما در واقع تلاش می‌کنیم کاری کنیم که مردم متوجه موضوعات بیشتری شوند مثلاً ماهیگیری و اینکه ما چطور داریم اقیانوس‌ها را آلوده می‌کنیم. اصل فیلم درباره‌ مردی است که تمام عمرش تلاش می‌کند تا آسیب‌هایی را که وارد کرده جبران کند و برای این کار مردم دنیا را با به اسارت گرفتن دلفین‌ها آشنا می‌کند. او به دلفین‌ها آموزش می‌داد تا برای سرگرم کردنش شیرین‌کاری‌هایی انجام دهد.

سسیهویوس ادامه داد: «ریک اُ بَری» پنج دلفین ماده را گرفته و آموزش داده بود که در کنار هم نقش یک دلفین را در یک مجموعه تلویزیونی محبوب آمریکایی بازی کرده بودند. این فیلم وقتی من بچه بودم پخش شد، یعنی حدود 50 سال پیش و اسمش، فلیپر بود. او حدود ده سال صرف این کار کرد، اما 45 سال بعدی عمرش را تلاش کرد کارش را کنار بگذارد چون فهمید دلفین‌ها دارای قدرت درک و هوش بالایی هستند. و برای همین قهرمان مستند خلیج کوچک شد. اما اصل فیلم درباره‌ی رابطه‌ی ما با اقیانوس‌هاست و اینکه چه کارهای اشتباهی با اقیانوس‌ها می‌کنیم. اما می‌دانید که مردم دوست ندارند لیستی از مشکلات مختلف را بشنوند. پس شروع فیلم این است که ریک و اشتیاقش را درک کنیم تا بفهمیم چرا انقدر به این کار اشتیاق دارد، و در مسیر چیزهای دیگر، مثلاً ماهیگیری بیش از حد و آلودگی اقیانوس‌ها، را نشان دادیم.

این مستندساز با اشاره به اینکه در معرض بحران جهانی انقراض با نام «عصر آنتروپوسِن» قرار داریم، با اشاره به مستند «انقراض با‌شتاب»، گفت: بعضی می‌گویند تا آخر قرن حاضر به خاطر فعالیت‌های بشر ممکن است نیمی از گونه‌های روی سیاره‌ی زمین را از دست بدهیم. و همان طور که در «انجمن حفاظت از اقیانوس‌ها» گفتم از هر سه نفسی که ما می‌کشیم دو تایش را مدیون اقیانوس‌ها و پلانکتون‌ها هستیم، پلانکتون‌های خیلی ریز که در اقیانوس‌ها هستند و بیشتر از هر گیاه دیگری در خشکی اکسیژن تولید می‌کنند اما در 50 سال گذشته ما 40 درصد از تولید پلانکتون‌ها را از دست دادیم. در سه سال گذشته نیمی از صخره‌های بزرگ مرجانی را در سراسر دنیا از دست دادیم و حدود 25 درصد از گونه‌های اقیانوس‌ها که روی این صخره‌ها زندگی می‌کنند را از دست می‌دهیم. دلیل این مسئله گرمایش جهانی، اسیدی شدن، سوخت‌های فسیلی، سوختن نفت و رفتن آنها به اتمسفر است که باعث می‌شود اقیانوس با گذر زمان کمی اسیدی‌تر شود و این مسئله باعث می‌شود تشکیل صخره‌های مرجانی و تولید پلانکتون‌ها خیلی سخت شود، و البته همه‌ی آسیب‌های دیگری که ما به اقیانوس‌ها می‌زنیم؛ مثل ماهیگیری بیش از حد و آلودگی، همه این آسیب‌ها باعث می‌شود زندگی سخت شود و ما فیلمی درباره این مسئله ساختیم. اما این فیلم هم شبیه فیلم‌های اکشن است، نه فیلم‌هایی که کانال دیسکاوری نشان می‌دهد، البته که مستند ما هم در کانال دیسکاوری نشان داده شد! و فیلم‌مان در آمریکا موفقیت‌آمیز بود. همان روز اول که روی آنتن رفت 36 ملیون نفر در 23 کشور و منطقه در کل دنیا آن را تماشا کردند، چون شبیه فیلم‌های اکشن بود نه فیلم مستندی کسل‌کننده.  

سیهویوس با اشاره به آخرین فیلمش یعنی تحول‌آفرینان، و انتخاب آسان موضوعش گفت: وقتی مردم مسائل مربوط به عصر آنتروپوسِن که در فیلم «انقراض با‌شتاب» مطرح کردیم را متوجه می‌شوند اولین چیزی که می‌گویند این است که «از دست من چه کاری برمیاد؟» و من همیشه می‌گویم خب، ما می‌خواهیم مردم خودشان راه‌حلی پیدا کنند. اما فکر می‌کنم اگر بتوانیم چیزی که در بشقابمان می‌گذاریم را تغییر بدهیم و رژیم غذایی‌مان بیشتر گیاه‌محور باشد هم برای سلامتی خودمون بهتر است، هم برای سلامتی محیط زیست و قطعاً برای حیواناتی که خورده نمی‌شوند، زیستگاه گونه‌هایی که در خطرند و برای حیوانات وحشی بهتر است. به طور کلی شرایط برای همه بُرد، بُرد، بُرد، بُرد خواهد بود. ساختن فیلمی که از مزایای رژیم غذایی گیاهی دفاع کند برایمان مهم بود.

او با بیان اینکه «الان داریم چند فیلم دیگر می‌سازیم، که همه‌شان درباره‌ این هستند که چطور به تغییر در جامعه کمک کنیم؟ چطور می‌توانیم با یک پروژه، تعداد زیادی کار خوب انجام بدهیم؟» گفت: بنابراین ما سعی کردیم این هدف را در همه‌ پروژه‌هایمان بگنجانیم که چطور می‌توانیم دنیا راتغییر بدهیم و بعد فیلمی بسازیم که شانس موفق شدن داشته باشد. چون من فکر می‌کنم فیلم، قوی‌ترین سلاح دنیاست. فیلم‌ها تلاشی برای انجام کارهای خوب و برای تغییر هستند. من حس می‌کنم ساختن یک فیلم موثر، هیجان‌انگیزترین کاری است که من به شخصه می‌توانم از طریق آن شانس ایجاد تغییر را در دنیا داشته باشم.  

سیهویوس یادآور شد: من برای شبکه‌ نشنال جئوگرافیک عکاسی می‌کردم و اولین عکاسی بودم که آنها بعد از یازده سال استخدام کردند. این اتفاق سال 1980 افتاد. حتی آن موقع هم می‌خواستم فیلم‌ساز شوم اما آن موقع این کار خیلی سخت بود. مردم با ابزار الکترونیکی فیلم‌برداری می‌کردند و ویدئو می‌ساختند، و این کار خیلی پر‌هزینه‌تر بود. عکاسی کمک خیلی زیادی به فیلم‌هایمان کرده. فکر می‌کنم بهتر است آدم اول عکاس باشد، چون در این صورت همه‌ی کارهایی که انجام می‌دهیم را در نظر می‌گیریم، اینکه عکس‌هایمان چطور به نظر می‌رسند؟ آیا جالبند؟ آیا اطلاعات درستی را ارائه می‌دهند؟ این کار داستان‌سرایی‌ست، اما داستان‌سراییِ بصری. و بعد وقتی با یک داستان خوب تلفیقش می‌کنیم، و نوشته‌ی خوبی در دسترس‌مان باشد، مثلاً نوشته نویسنده‌ خوبی چون مارک مانرو که احتمالاً یکی از بهترین نویسندگان فیلم‌های مستند است و با موسیقی خوب، وقتی همه چیز درست انجام بشود، تصاویر، داستان، کلمات، فیلم مثل یک فضا‌پیما می‌شود که از روی زمین بلند می‌شود و به جاهایی می‌رود که صرفاً با عکاسی نمی‌توانیم به آن جاها برویم. وقتی همه‌چیز را به هم اضافه می‌کنیم نتیجه خیلی موثر می‌شود. جمله‌ای در آمریکا هست که بعضی از مردم به نویسنده‌ی معروف، مارک تواین نسبت می‌دهند: «تفاوت بین واژه‌ی درست و واژه‌ی نسبتاً درست مثل تفاوت بین رعد‌و‌برق و کرم شب‌تاب است».

کارگردان مستند «تحول‌آفرینان» ادامه داد: برای اینکه تصاویر و عکس‌های خوبی بگیرید باید تفاوت بین عکاسی و فیلم‌سازی را در نظر داشته باشید. عکس فقط یک فِرِیم است. وقتی برای شبکه‌ نشنال جئوگرافیک کار می‌کردم اگر می‌تونستم هر روز یک عکس خوب بگیرم که ارزش داشته باشد در مجله از آن استفاده کنند خوش‌شانس بودم. معمولاً اگر خوش‌شانس باشید می‌توانید هر دو هفته یک بار یک عکس خیلی خوب بگیرید. اما در فیلم‌برداری هر ثانیه 24 عکس می‌گیرید؛ شاید در تهران هر ثانیه سی فِرِیم. اما من از خودم می‌پرسم: «چطور می‌تونم حتی‌الامکان زیبایش کنم؟ چطور می‌تونم از چیزهایی که تو عکاسی یاد گرفتم تو فیلم‌برداری استفاده کنم و بعد همه‌ی عناصر دیگه رو به هم اضافه کنم و سعی کنم تو کل پروسه همه‌چیز رو تو سطح نسبتاً بالا نگه دارم؟» نمی‌خواهم فقط یک فیلم خیلی خوب درست کنم. فیلم‌های هالیوودی را در نظر می‌گیرم. خیلی از تهیه‌کننده‌های هالیوودی که می‌بینیم می‌گویند فیلم‌ها فقط ده دلار و پول یک بسته ذرت بو‌داده را در‌می‌آورند. به عبارت دیگر، از نظر آنها فقط پول ورودی و پول ذرت بو‌داده اهمیت دارد. از نظر آنها و از نظر خیلی از افرادی که در این کار هستند فقط این مهم است که هر فیلم چقدر بلیت می‌فروشد، هر فیلم چقدر پول در‌می‌آورد. من یک سازمان غیر‌انتفاعی اداره می‌کنم. هدف ما در کل پروژه در نهایت این است که ببینیم با استفاده از همان پروسه‌های سینمایی که در هالیوود از آنها استفاده می‌شود چقدر کار خوب می‌توانیم انجام بدهیم، چقدر تغییر می‌توانیم به وجود بیاوریم؟ پس به نظر من، ارزش فیلم‌ها فقط ده دلار و پول یک بسته ذرت بو‌داده نیست. به نظرم، مسئله‌ی مهم صرفاً نشستن روی صندلی‌های سینما نیست. موضوع، نشستن و فکر کردن است. چطور می‌توانیم در نود دقیقه، نظر کسی را عوض کنیم؟

سیهویوس با اشاره به اینکه ساخت مستندی را به نام «مثل مرد مقدس عمل کن» بر اساس «کتاب شادی» در دست دارد که درباره دزموند توتو و دالایی لاما است که بهترین دوست همدیگرند، گفت: چه مذهبی باشید چه نه، فیلم درباره‌ی این است که این دو رهبر معنوی از دو مذهب کاتولیک و بودا علیرغم اینکه باورهای مذهبی متفاوتی دارند اما دوستان صمیمی هستند، و درک می‌کنند که انسان بودن یعنی چه؟ و اینکه فرهنگ‌های ما از هم فاصله گرفتند. چون خیلی از ما به خصوص در آمریکا نظام ارزش‌هایمان داغان است. ما به قدرت، پول، شهرت، رابطه‌ و خیلی از چیزهایی فکر می‌کنیم که خیلی اهمیتی ندارند. ممکن است این چیزها به آدم خوشحالی موقتی بدهد اما شادمانی نه. نقطه مشترک همه‌ مذاهب این است که ما فقط وقتی به شادمانی واقعی می‌رسیم که به همدیگر کمک کنیم، و در خدمت هدف والاترِ کمک به کائنات باشیم تا تعادل بیشتری ایجاد بشود. آن موقع است که شادمانی محض را تجربه می‌کنیم.

او با بیان اینکه ساخت این فیلم ساده بود، گفت: من تاکنون به کشور شما نیامده‌ام اما فکر می‌کنم فرهنگ غربی‌ها در حال حاضر تعادلش را از دست داده است. ما فراموش کردیم چه چیزی خوشحال‌مان می‌کند. ما ویژگی‌های مشترک زیادی داریم. همه‌ ما طوری برنامه‌ریزی شدیم که می‌خواهیم شاد باشیم و سعی می‌کنیم دنیا را به جای بهتری تبدیل کنیم. من فکر می‌کنم وقتی در جاهای اشتباه دنبال چیزهایی که می‌خواهید می‌گردید، چیزهایی که نمی‌تواند خوشحال‌تان کند، چیزهایی مثل پول زیاد، قدرت، همه‌ی آن چیزهایی که قبلاً گفتم باعث می‌شود آدم‌های غمگینی باشید. اما وقتی به هم‌نوعان‌تان خدمت می‌کنید، به اجتماع کمک می‌کنید تا دنیا به جای بهتری تبدیل شود، این چیزها شادی می‌دهد. پس ساختن این جور فیلم‌ها برای ما ساده‌ست.

این مستندساز خاطرنشان کرد: ما در حال ساخت فیلم دیگری درباره‌ خانم‌هایی هستیم که روی موج‌های بلند موج‌سواری می‌کنند. در این فیلم چهار خانم در آمریکا هستند که بر‌خلاف آقایون برای شرکت در مسابقه‌ نهایی مشکل دارند و برای شرکت در رویداد موج‌سواری در ترکیب تیم قرار نمی‌گیرند و به آنها به اندازه آقایان پول نمی‌دهند. این فیلم درباره‌ توانمندسازی زنان است. زنانی که روی بلندترین موج‌های دنیا موج‌سواری می‌کنند. نمی‌دانم می‌توانید ببینید یا نه، اما پشت سر من خلیج سان‌فرانسیسکو است، بیست مایل آن طرف‌تر یکی از بزرگ‌ترین سواحل دنیا به اسم موریکس است و این خانم‌ها روی موریکس موج‌سواری می‌کنند. من فکر می‌کنم صرف نظر از اینکه کجا زندگی می‌کنیم توانمند کردن زنان برای داشتن جایگاهی برابر با جایگاه مردان برای رشد فرهنگ ضروری است. این فیلم، هیجان‌انگیز و خیلی خوبی است و از نظر من صرفاً فیلمی درباره‌ زنانی که سوار موج‌های بلند می‌شوند نیست، این بخشی از ماجرا‌ست، بلکه در واقع درباره‌ این است که همه‌ زنان و همه‌ی مردانی که این فیلم را تماشا می‌کنند متوجه شوند که باید با زنان به شکل برابر رفتار شود.

سیهویوس با اشاره به فیلمی که در اکو‌سیستم لوسِر در شمال غربی سوماترا در حال ساخت است، گفت: اسمش را گذاشتیم «آخرین مکان روی زمین» چون آخرین جایی است که در اون اورانگوتان‌های وحشی، ببرها، فیل‌ها و کرگدن‌ها با هم در حیات وحش هستند. بهترین نمونه از کتاب جنگل. و پروژه‌های دیگری هم داریم، اما در همه‌ آنها سعی می‌کنیم فرهنگ‌مان را ارتقا بدهیم.

او خطرناک‌ترین جنبه را انسان‌ها خواند و با بیان اینکه حیوانات معمولاً بیشتر از ما می‌ترسند تا ما از آنها، گفت: ما خیلی زیر آب فیلم‌برداری کردیم. همان طور که درباره‌ انجمن حفاظت از اقیانوس‌ها گفتم زمان زیادی را برای فیلم‌برداری زیر آب گذراندیم. بعضی وقت‌ها ممکن است برای تجهیزات مشکلی پیش بیاید. سعی می‌کنید تجهیزات اضافه همراه‌تان داشته باشید، و در عین حال سعی می‌کنید با کسی که حواسش به شما باشد زیر آب بروید. یکی از دوستان خوبم به نام سایمون هاچنز وقتی به صفحه‌ کامپیوترم نگاه کرد و متوجه شد کار نمی‌کند زندگی‌ام را نجات داد. بیشتر افراد با ماسک اکسیژن زیر آب می‌روند، اما ما با چیزی به اسم سیستم اکسیژن مدار‌بسته زیر آب می‌رویم که به ما امکان می‌دهد که زمان بیشتری زیر آب بمانیم و بر‌خلاف ماسک اکسیژن، نیازی به فشار‌زدایی ندارد، نیتروژن زیادی در خون جمع نمی‌شود و بی‌صدا هستند، اما ماسک اکسیژن خیلی پر سر‌و‌صداست و حیوانات را فراری می‌دهد. وقتی از سیستم اکسیژن مدار‌بسته استفاده می‌کنید تنها چیزی که زیر آب می‌شنوید صدای نفس خودتان است. بنابراین حیوانات کنجکاو می‌شوند.

سیهویوس با اشاره به اینکه «اما مشکل این است که تقریباً یک درصد از افرادی که از سیستم اکسیژن مدار‌بسته استفاده می‌کنند می‌میرند.» گفت: پس باید همیشه مراقب تجهیزات‌تان باشید و مراقب دوست‌هایتان باشید. اما باید بگویم بزرگ‌ترین مانعی که ما داریم مردم هستند. خیلی از مردم وقتی می‌فهمند ما داریم چه کار می‌کنیم دوست ندارند از آنها فیلم بگیریم. چون ما به جاهای نسبتاً مخفی می‌رویم. گاهی اوقات با افرادی سر‌و‌کار داریم که کارهای غیر‌قانونی برای مثال تجارت غیر‌قانونی حیات وحش انجام می‌دهند، و اگر کارشان را افشا کنیم پول زیادی از دست‌شان می‌رود و این می‌تواند خطرناک باشد. هدفی که سعی می‌کنم به آن فکر کنم این است که اگر فیلم موفقیت‌آمیزی بسازیم آن فیلم چطور می‌تواند فرهنگ‌مان را تغییر بدهد. پس به نظرم اگر این موضوع را به عنوان انگیزه‌ای در ذهن‌تان نگه دارید و از آسیب دیدن، یا کشته شدن، یا خطراتی که ممکن است در آب تهدیدتان کند نترسید، اگر دقت کنید و با افراد ماهر کار کنید می‌توانید خطرات را به حداقل برسانید.    

او با بیان اینکه سعی می‌کند به طبیعت آسیب نزند، گفت: الان داریم پروژه‌ای درباره‌ صخره‌های مرجانی انجام می‌دهیم. کار کردن زیر آب خیلی سخت است. در خشکی می‌توانید راحت این طرف و آن طرف بروید و اجسام را به راحتی حرکت بدهید. اما زیر آب در مایع حرکت می‌کنید، نمی‌توانید با بقیه‌ افرادی که کار می‌کنید ارتباط برقرار کنید، حیوانات به طور کلی با شما همکاری نمی‌کنند، معمولاً نمی‌خواهند اطراف شما باشند، ممکن است نور مشکلی داشته باشد، اگر آفتاب برود، ممکن است برای فیلم‌تان خوب نباشد، علاوه بر این جریان آب هست و ممکن است ذرات زیادی باشد، آب تمیز نباشد و دیدن برایتان سخت بشود. همه این مشکلات خیلی بیشتر از زمانی است که روی خشکی کار می‌کنید. پس ما سعی می‌کنیم حتی‌الامکان زمان زیادی زیر آب باشیم و منتظر زمان مناسب بمانیم. در عکاسی چیزی هست که به آن لحظه‌ تعیین‌کننده می‌گوییم. یعنی لحظه‌ عالی و بی‌نقصی که همه‌چیزهایی که لازم داریم کنار هم قرار می‌گیرند. زیر آب منتظر ماندن برای این لحظه خیلی سخت‌تر است، چون هوا کم می‌آورید، در خون‌تان نیتروژن جمع می‌شود، ممکن است نور خوب نباشد، همه‌ عوامل دست به دست هم می‌دهند تا نتوانید عکس خوبی بگیرید. اما با گذر زمان متوجه می‌شوید که بیشتر مواقع ما از مناظر عکس می‌گیریم.

سیهویوس ادامه داد: من صبح‌ها و عصرها از خانه بیرون می‌روم تا بتوانم عکس بگیرم و سعی می‌کنم لحظه‌ای که نورش عالی است را پیدا کنم. گاهی اوقات ممکن است فقط ده ثانیه طول بکشد. آن آخرین لحظه‌ نور خورشید که انگار به چیزی می‌خورد و کمانه می‌کند، سایه‌رنگ‌های طلایی غروب آفتاب که کنار آبی‌های شفق قرار می‌گیرند و می‌تواند لحظه‌ واقعاً بسیار زیبایی باشد، اما این لحظه فقط یه ثانیه طول می‌کشد. زیر آب هم همین اتفاق می‌افتد. گاهی اوقات منتظر خیزش آب هستید تا آب با امواج بیاید داخل و صخره‌های مرجانی واقعاً زیبا هستند، اما وقتی در اوج‌شان از آنها عکس می‌گیرید خیلی زیباترند. وقتی خیزش آب به دلیل تغییرات جزر‌و‌مدی اتفاق می‌افتد مرجان‌های نرم می‌شکفند، مثل گل‌ها و بعد همه‌ ماهی‌های کوچکی که پنهان شدند بیرون می‌آیند و غذا می‌خورند چون پلانکتون‌ها بیرون آمده و همه‌چیز زنده شده است. اگر شما تفاوت را ندانید ده دقیقه قبلش می‌گویید: «وای، خیلی زیباست. شگفت‌انگیز است. تا حالا چنین چیزی ندیده بودم.» اما اگر وقت داشته باشید و منتظر بمانید، مثل ما که سیستم اکسیژن مدار‌بسته داریم و به جای 45 دقیقه یا یک ساعت، با سیستم اکسیژن مدار‌بسته می‌توانید سه ساعت زیر آب منتظر بمانید و بعد می‌گویید: «وای، خدای من. تو این ده دقیقه‌ای که بیشتر منتظر موندم خوب، به عالی تبدیل شد.» و بعد نور اضافه می‌شود، چون خیزش آب رخ داده آب زلال می‌شود، حیوانات بیرون می‌آیند، رنگ‌ها خودشان را نشان می‌دهند، نور و همه‌چیز عالی می‌شود و بوم! شما شاهکار خلق می‌کنید! و این همان چیزی است که چه در عکاسی و چه فیلم‌برداری همیشه منتظرش هستید، منتظرید این لحظه‌ها را ثبت کنید.

او تشریح کرد: اما باید آمادگی داشته باشید، باید تمرین کنید تا بفهمید نور قرار است کجا باشد، حیوانات قرار است چه رفتاری داشته باشند؟ ما داشتیم از نهنگ‌های آبی فیلم می‌گرفتیم؛ بعضی از نهنگ‌های آبی چموش هستند و نمی‌خواهند اطراف انسان‌ها، قایق یا موتور باشند، و گاهی اوقات باید آرام پشت سرشان منتظر بمانید و بعد می‌توانید آهسته بهشان نزدیک‌تر و نزدیک‌تر و نزدیک‌تر شوید. برای بعضی از حیوانات باید دو یا سه ساعت منتظر بمانید و آنها نمی‌خواهند اطراف شما باشند. اما بعضی از حیوانات راحت هستند و با خودشان می‌گویند: «مشکلی نیست، این آدمها مشکلی ندارند.» و بعد می‌توانید از قایق بیرون بروید و شاید حتی با آنها تعامل کنید. اما خیلی زمان می‌برد و مستلزم تلاش زیادی است. فکر نکنید همین که سر‌و‌کله‌تان پیدا بشود به این معنی است که حیوانات یا نور با شما همکاری می‌کنند.

سیهویوس خاطرنشان کرد: ما می‌خواستیم از آن نود دقیقه برای تغییر دادن دی‌اِن‌اِیِ طرز تفکر یا احساسات مردم استفاده کنیم و حالا آن دانشمند شواهدی علمی ارائه می‌دهد که بگوید ممکن است این مسئله صحت داشته باشد. خیلی از فیلم‌های هالیوودی، شبیه ترن هوایی هستند، در یک دایره می‌چرخید، هیجان‌زده می‌شوید، ضربان قلب‌تان بالا می‌رود، اما آخرش به هما نقطه‌ اول بر‌می‌گردید. من می‌خواهم فیلم‌ام همان کار را انجام بدهد، اما ساختارش طوری باشد که وقتی از سالن سینما بیرون می‌روید درباره‌ی دنیا به شکل کاملاً متفاوتی فکر کنید. درباره‌ رابطه و تاثیرتان روی سیاره‌ زمین مثلاً تولید گازهای گل‌خانه‌ای به شکل متفاوتی فکر کنید، درباره‌ حیوانات و به اسارت گرفتن‌شان به شکل متفاوتی فکر کنید و به اینکه ما داریم چه بر سر اقیانوس‌ها می‌آوریم. به نظرم ما سعی می‌کنیم مغز را به شکل متفاوتی برنامه‌ریزی کنیم تا کسانی که فیلم‌های ما را می‌بینند در این نبرد برای نجات سیاره‌ی زمین هم‌پیمان شوند. همین!

سیهویوس در بخش دیگری از صحبت‌هایش خاطرنشان کرد: کاری که همیشه باید انجام بدهید این است که تغییر مسیر دهید. شما نمی‌توانید پشت میزتان در خانه بشینید و فیلم طراحی کنید. من می‌توانم این جا بنشینم و کاری را که فکر می‌کنم می‌خواهم انجام بدهم را بنویسم، اما وقتی وارد دنیای واقعی شوم، ممکن است با چیز متفاوتی مواجه شوم.

او ادامه داد: وقتی هنوز برای شبکه نشنال جئوگرافیک کار می‌کردم از وقایع زیادی عکس گرفتم. چهار تا از آنها درباره‌ دایناسورها بود. ممکن است در محیط باشید و دنبال دایناسور بگردید، اما ندانید قرار است چه نتیجه‌ای بگیرید. ممکن است فسیلی پیدا کنید که از سال گذشته آنجا بوده، اما وقت‌تان تمام شده. من به سفری اکتشافی درباره‌ دایناسور رفته بودم، یک دایناسور پیدا کردیم که داشت از بچه ا‌ش محافظت می‌کرد و در طوفان شن مرد. اسمش بیگ ماما بود. آنها که نگفتند: «می‌خواهیم برویم این حیوان را پیدا کنیم.» بلکه راه را برای همه‌ اتفاقات باز گذاشتند. این استعاره‌ای برای اکتشاف است. گاهی اوقات شما دنبال چیزی می‌گردید، اما دقیقاً نمی‌دانید دنبال چه هستید. یک چیز جدید می‌خواهید، چیزی که هیجان‌زده‌تان کند. مهم است که راه را باز بگذارید تا وقتی چیز جدیدی پیدا می‌کنید بتوانید تغییر جهت دهید.

انتهای خبر/1310/

برچسب ها