به گزارش خبرنگار حوزه رادیو و تلویزیون گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، «دادستان» تازهترین دستپخت تصویری مسعود دهنمکی از چند روز اخیر و از آغاز قسمت نخست، حسابی سوژه رسانهها خصوصا فالوورهای فضای مجازی قرار گرفت. برخی انتقادها برحَسَب دیگر تولیدات دهنمکی، جریانی سفت و سخت از واکنشها را درپی داشت و شاید بیش از آنکه ساخت و کیفیت مجموعه را مدنظر داشته باشد، به خود سریالساز مرتبط میشد.
سمت دیگر انتقادات نیز به کلیت سریال علیالخصوص فیلمنامه آن برمیگردد که «دادستان» را با وجود دغدغههای عدالتخواهی، البته محتوازده و سرشار از شعارهای گلدرشتی بوده که گاهی به شکلی بد به تصویر درآمده و به خورد مخاطب داده شده است.
بزندررو به همهکس
سوژه محوری این سریال همان جریان فکری و همیشگی مسعود دهنمکی است، یعنی ماجراهایی که برچسب «عدالتطلبی» به خود میگیرد. چنین رویهای سالهاست در تولیدات سینمایی و سریالی و البته مستندات او نیز حی و حاضر است و با شیوه نسبتا مشابهی ظاهر میشود.
بدلیل همین سیر و خطر فکری است که با وجود هرگونه کیفیت بالا و پایین در ساخت تولیدات این فیلمساز ولی همچنان هم هستند جریانی که او را به سبب تفکرات سابقش سیبل قرار میدهند و بیپروا به او هجوم میبرند.
«دادستان» با مطلع رپ انقلابیاش در عمل شبیه پازلی چندتکه میماند که درصدد نقد به همه و هرکس است تا هیج جریانی را ولو با شعار و اغراق بینصیب نگذارد. تا حدودی قصههای خرد این سریال ازجمله به تصویردرآوردن حمله تروریستی به مجلس و یا پرهیز از تملقگویی اطلاعاتی خصوصا در قسمتهای اخیر، کمی تب و تاب انتقادات را از دیالوگنویسیهای غلوآمیز و غیرقابلباور «دادستان» کم کرده ولی این ریزش باعث نمیشود تا اشکالات متعدد «روایت» فیلمنامه نادیده گرفته شود.
سیاسی بسازیم یا نسازیم؟
سالهای سال است که سریالهای مختلفی به شکل روتین ساخته میشوند؛ مجموعههایی که هدفشان را بر سرگرمی صرف گذاشتهاند. هر از گاهی نیز تولیداتی با ادعای ملیگرایی و یا اعتقادات میهنی ساخته میشوند که همچنان کماند با این حال به هنگام ساخت و پخش، ایجادکننده جریانی ولو محدود هستند. طی این سالها چنین محصولاتی از «گاندو» گرفته تا «خانه امن» و غیره تولید و موجی را ایجاد کردهاند که همگی نیز قابل تأمل بودهاند.
چنین سریالهایی هم مخاطب را پای تلویزیون نشانده و هم گرایشهای سیاسی و ملی را در آنتن سیما به راه میاندازند. بار کیفی قصه و چینش هریک از آنان در دوربین نیز متفاوت بوده اما در تلاش برای تصویرسازی از هردو هدف برآمدهاند. «دادستان» منهای مسعود دهنمکی خودش را در چنین ریلی قرار داده که بازهم برخی آن را به لحاظ روایت و نوع قصهگویی نمیپسندند.
بیخبر از دانشگاه و خط فکری
گفتمانسازی بر مدار عدالتخواهی و فسادستیزی در جامعه ادعایی است که «دادستان» پیش گرفته اما در بسیاری از سکانسها بویژه چیدمان دانشجویی ماجرا، به شکل افراطی به مخاطب عرضه میشود؛ اینجاست که همهچیز به یکسری شعار و ادعا منتج به خروجی میشود. انگار سریال از اتمسفر تنبل جریان دانشجویی خبر ندارد!
آدمهای قصه «دادستان» ترسیمی از شخصیت دهنمکی در دوران ژونالیستی خود اوست و شاید این کهنگی را در دیالوگها و جنس اداواطوارشان به عینه بتوان دید؛ نهایتا تلاش کرده زیست این اتمسفر را وارد سریال کند که به نظر این افکار زیادی سطحی مانده و این چنین هم مورد انتقاد قرار میگیرد.
سریال واقعی است؛ از قصه تا روایتهایی که مدعی روایت آن شده ولی در پرداخت گاه ساده و گاه بشدت عجیب فرض میشود. اینجا نه از دانشگاه همیشگی خبری هست و نه از واقعیت کانالهای مجازی؛ گویی مردم و افکار عمومی در این بین گماند و اصلا فرض نشدهاند و تنها درگیر یکسری بگومگوهای صفر و یکی است.
شاید جسور در ادعا و کمی اتفاق برای کارگردان
«دادستان» میتواند سریال جسوری در بیان تصویری از اتفاقات چندساله جامعه باشد که از قضا جز در فضای مجازی، کمتر به رسانههای رسمی نیز کشیده شده است. مشکل این است که دهنمکی برای بیان اعتقاداتش، در هرسکانسی بلندگو به دست میگیرد، روی چهارپایهای میرود و دغدغهاش را در جملات تکراری خلاصه میکند.
البته همین نقدها به سریال، حکایت از دیده شدن آن دارد؛ سریالی که جذابیت نصفه و نیمهاش در خرده قصههای جانبی مثل سکانسهای درگیری و یا رفتن دوربین به زندان و بازیهای اطلاعاتی است و نه جریان عدالتخواهی دانشجویی که اتفاقا رنگ و بویی در عالم واقعیت ندارد.
«دادستان» نه در حرف و شعارزدگی بلکه در طراحی لوکیشنبندیها و جلوههای کارگردانی، میتواند تمرین دیگری برای دهنمکی باشد که اتفاقا حاوی بدعتهای تازهای از اوست اما سروشکل فیلمنامهاش را در قصهگویی خیلی ساده به مخاطب داده است.
انتهای خبر/6741/