گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا - محمدیونس صالحی: بازخوانی نهجالبلاغه دریای کلام و بیان حضرت علیبنابیطالب، برای همه ما راهگشاست. روزهای یکشنبه که مزین به نام مولانا امیرالمومنین علیهالسلام هم هست، بخشی از این متن شگفت را با هم میخوانیم.
بیشتر بخوانید:
عبدالله بن عباس میگوید در ذی قار بر امیر مؤمنان وارد شدم. کفش وصله میکرد. گفت این کفش چقدر میارزد؟
گفتم هیچ.
گفت به خدا قسم، ارزش همین کفش برای من، از حکومت بر شما بیشتر است، مگر این که حقی برپا کنم یا باطلی را دفع کنم.
بعد بیرون رفت و برای مردم سخن گفت.
پیامبر هدایت
خداوند، محمد (ص) را به پیامبری برگزید و قبل از او، کسی از عرب کتابی نمیخواند و پیامبر نبود. پیامبر، مردم را هدایت کرد تا آنان را به جایگاهشان رساند. نجاتشان داد و ضعفهایشان را به قوّت تبدیل کرد.
ناتوان نیستم
به خدا قسم، در لشکری بودم که به اهل کفر حمله کردیم، تا همه آنها شکست خوردند و فرار کردند. ناتوان نیستم و نمیترسم و راهی که میروم، همان است که از اول میرفتم.
باطل را خواهم دید و حق را بر آن مسلط خواهم کرد.
کینه قریش
قریش از من چه میخواهد؟ آن زمان که قریش کافر بودند، با آنها جنگ کردم و امروز که فتنه میکنند، با آنها خواهم جنگید. همانم که دیروز مقابلشان بودم و امروز جلو آنها ایستادهام. قریش، کینهای از ما ندارد، مگر اینکه خدا ما را بر آنها برگزیده و ما آنها را میان خود راه دادیم.
قلبتان گرفته
وای بر شما، از سرزنش شما خسته شدم. آخرت را با زندگی دنیا عوض کردهاید؟ وقتی شما را به جهاد دعوت میکنم، چشمتان به اضطراب می افتد. انگار در هول مرگ افتادهاید. راه فهم بر شما بسته میشود و به تردید می افتید. قلبتان گرفته و فکر نمیکنید.
شتر پراکنده
به شما اطمینان ندارم. چنان نیستید که بر شما تکیه کنم و دوستانی نیستید که احتیاجی را رفع کنید. مثل شترهایی هستید که ساربانشان گم شده و از هر طرف جمع شوند، از سوی دیگری پراکنده خواهند شد.
دشمن نخوابیده
در جنگ، چه بد عمل میکنید. فریب میخورید و چارهای نمییابید. از توانتان کم میشود و ناراحت نیستید. دشمن نخوابیده و شما غافلید. به خدا قسم، کسانی که به پستی تن دهند، مغلوب میشوند.
بر شما حق دارم
ای مردم، حقی بر شما دارم و حقی بر من دارید. حق شما بر من، خیرخواهی و هدایت، تنظیم معیشت، تعلیم شما برای دوری از جهل و تأدیب برای آموختن شماست و حق من بر شما، وفا بر بیعتی است که کردهاید و خیرخواهی در حضور و غیبت و اجابت، هر گاه به کاری دعوتتان کنم و اطاعت، هر گاه دستوری به شما بدهم.
شما را از به خاک افتادن میترسانم، این دنیا شما را به هلاکت انداخت و تقدیر خداوند شما را گرفتار کرده است.
طلوع کردهام
قیام کردم، وقتی دیگران ناتوان شدند و طلوع کردم، وقتی سر در گریبان برده بودند. سخن گفتم، وقتی در تردید بودند و نور خدا را پیش گرفتم، وقتی توقف کرده بودند.
محکم، مثل کوه
صدایم پایین بود و در خیر، از همه آنها بالاتر بودم. مثل کوهی بودم که بادهای تند، تکانش نمیدهند و عیب جوییها در او اثر ندارد و هیچ سخنی بر من طعنه نمیزد.
انسان افتاده عزیز است
انسان افتاده، نزد من عزیز است تا حق او را بگیرم و قوی، پیش من ضعیف است تا حق دیگران را از او بگیرم. ما به تقدیر خداوند راضی هستیم و کار را به او واگذار کردهایم.
پیمان خداوند
فکر میکنید به رسول خدا دروغ میبندم؟
به خدا قسم، اولین کسیام که او را تصدیق کردم. پس به او دروغی نخواهم بست.
به خود نگاه کردم. اطاعت از تکلیف بر بیعت یا جنگ با دیران سبقت گرفته بود و پیمان بزرگتری بر گردنم بود.
روزگار اهل شبهه
شبهه را شبهه گفتهاند، چون به حق شبیه است. اما اولیای خدا برابر شبهه با روشنایی یقین حرکت میکنند و جهت هدایت، راهنمای آنهاست.
دشمنان خدا، مردم را برابر شبهه به گمراهی دعوت میکنند و کوری، راهنمای آنهاست. هیچ کس با ترس از مرگ، نجات نمییابد و هیچ کس با حبّ حیات، ماندگار نمیشود.
بهره مند از خطبههای 33، 34، 36، 37 و 38 نهج البلاغه امیر مؤمنان - علیه السلام.
انتهای خبر/7282/