گروه اجتماعی-میثم خاکپور؛ سهشنبه دهم تیر ماه امسال در حدود ساعت 21 ، وقوع یک حریق در کلینیک درمانی سینا اطهر واقع در خیابان شریعتی باعث جان باختن 19 نفر از کادر درمان و بیماران شد.
در جریان این حادثه تلخ جوان 29 سالهای با نام «عنایت آزغ» که در حوالی آن منطقه دستفروشی میکرد در اقدامی شجاعانه با به خطر انداختن جان خود، به 11 نفر از افراد اسیر شده در آتش جان دوباره بخشید.
وی در گفتگوهایی که همانزمان با رسانهها داشت در تشریح ماجرا گفت:
« آن شب داشتم کارم را میکردم که ناگهان دود زیادی دیدم. بلافاصله بساطم را رها کردم. بساطی که دیگر آن را ندیدم. چون دزدیده شد. به سمت کلینیک رفتم. مردم زیادی آنجا جمع شده بودند. حدود ٥٠٠ نفر میشدند. مأموران آتشنشانی با شیلنگهای آب به جان آتش افتاده بودند. از طبقه چهارم چند زن داشتند فریاد میزدند. نباید میایستادم و تماشا میکردم. مگر میشد فقط تماشاگر باشم و ضجههای زنان و مردانی را بشنوم که در حال مرگ بودند؟ از دیوار بالا رفتم. از در نمیشد. آتش خیلی زیاد بود. من سالها در آن منطقه بودم. برای همین تمام اطراف کلینیک را میشناختم. بلافاصله به پشت ساختمان رفتم. شیشهها را شکستم و یکی یکی طبقات را بالا رفتم. تا اینکه رسیدم. همه ترسیده بودند. هنگامی که داشتم بالا میرفتم با خودم دستمال خیس و شیلنگ بردم. شیلنگ را رویشان گرفتم. بلافاصله دستمال خیس روی صورتشان گذاشتم. نمیخواستم خفه شوند. حتی کفشهای خودم را به یکی از خانمها دادم. چون در اتاق عمل بود و کفش نداشت. در آنجا شیشه خرده زیاد بود و برای اینکه پاهایش آسیب نبیند به او کفشهایم را دادم. نیم ساعتی تنها بودم تا اینکه نگهبان بیمارستان شهدا نیز پیش من آمد و با یکدیگر همه را از آن طبقه خارج کردیم. از طریق راهپلهها آنان را به پشتبام رساندیم. از طرفی آتشنشانی هم در ساختمان روبهرو در حال خاموش کردن آتش بود و همزمان بادبزن را هم روشن کرده بود که این مسئله کمک زیادی به ما کرد. چون ممکن بود خفه شویم. برای همین سر همه را از پنجره بیرون میبردم تا بتوانند نفس بکشند و خفه نشوند.»
پس از آن حادثه و اقدام فداکارانه این جوان که منجر به از بین رفتن و دزدیده شدن تمام سرمایهاش (بساط دستفروشی) شد، پیروز حناچی شهردار تهران در اقدامی رسانهای از عنایت آزغ تجلیل کرد و از او خواست تا بهعنوان یک آتشنشان در شهرداری تهران مشغول به کار شود. همچنین از طرف شهرداری قرار بود دکهای در تجریش به او بدهند تا بتواند امرار معاش کند.
اما با گذشت بیش از 8 ماه از این وعده خوش و نمایش رسانهای پیروز حناچی نه تنها این جوان فداکار به استخدام شهرداری درنیامد و وعدههای شهردار تهران در قبال وی تحقق نیافت بلکه این جوان در حال حاضر دیگر حتی سرمایهای برای برپا کردن بساط سابقش هم ندارد و بیکار شبها را در پارکها میخوابد.
برای پیگیری این موضوع به سراغ عنایت آزغ رفتیم که وی در گفتوگو با خبرنگار حوزه شهری گروه اجتماعی خبرگزاری آنا در ارتباط با وعدههای شهرداری تهران اظهار کرد: قرار بود با توجه به اینکه من 4 برادر بیکار دارم در منطقه تجریش دکهای به من بدهند؛ الان 8 ماه است که این دکه را به من ندادهاند و من را سر کار میگذارند و اجازه هیچ ملاقاتی را حتی با شهردار منطقه به من ندادهاند.
وی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه پس از حادثه سینا اطهر دیداری با شهردار تهران داشته و وی وعدههایی را به او داده نیز گفت: به من قول دادند که دکهای به من بدهند ولی پس از آن دیگر خبری از آنان نشد و زمانی هم که مراجعه میکنم من را سر کار میگذارند و میگویند شهردار نیست و یا اینکه بهدلیل کرونا اجازه ملاقات نمیدهند.
این جوان فداکار که در جریان حادثه سینا اطهر سرمایهاش از بین رفت در خصوص وضعیت فعلیاش نیز گفت: در آن شب حادثه بساطم (انگشترهای نقره) را که 30 میلیون تومان ارزش داشت از من دزدیدند و الان هم بیکار هستم و شبها در پارک میخوابم.
آزغ افزود: پس از حادثه از مسئولان شهرداری آمدند فیلم و عکسی از من گرفتند و رفتند و دیگر هیچ سراغی از من نگرفتند.
وی در ارتباط با جزئیات دیدارش با شهردار تهران نیز گفت: خود شهردار شخصاً پس از حادثه افرادی را بهدنبال من فرستاد؛ من با شهردار تهران آقای حناچی دیداری داشتم و ایشان قولهایی دادند که تاکنون محقق نشده است.
این جوان فداکار به سختیهایی که در این 8 ماه متحمل شد اشاره کرد و از مسئولان شهرداری گلایه داشت که نتوانستند یا نخواستند به وعدههایشان جامه تحقق بپوشانند.
آزغ گفت: در این مدت 8 ماه بسیاری از شهروندانی که در جریان وعده شهرداری به من بودند پیگیری میکردند که آیا جایی استخدام شدم یا نه ولی من جوابی برای سؤالشان نداشتم.
این جوان فداکار در پاسخ به این سؤال که اگر باز هم چنین اتفاقی رخ دهد باز هم حاضر بود جان خود را برای نجات مردم به خطر بیندازد، گفت: هرگز از کاری که در قبال پرستاران و پزشکان انجام دادم پشیمان نیستم و خوشحالم که جان عدهای را نجات دادم اما تمام سرمایهام به سرقت رفت و واقعاً نمیدانم چکار کنم و جواب خانوادهام را چه بدهم.
وی در خاتمه گفت: تنها خواستهام این است که دوباره شاغل شوم و بتوانم هزینه خانوادهام را در شب عید تأمین کنم.
انتهای خبر/7881/