گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، آیت الله سید محمد حسین زابلی از اساتید اخلاق و وعاظ مشهور تهران بود که در صبحگاه روز شنبه دوم اسفند ماه سال 1399 دیده از جهان فرو بست و به دیدار حق شتافت. خبرگزاری آنا ضمن عرض تسلیت به مناسبت فقدان این عالم وارسته، بخشی از مباحث مطرح شده از سوی این عالم فقید و مدرس اخلاق را در قالب پرونده «پای درس اخلاق آیت الله زابلی» منتشر خواهد کرد. نخستین شماره از این پرونده در ادامه قابل مشاهده است.
بیشتر بخوانید:
عابد کیست آقاجون؟/ فرصت، غنیمت است
پروردگار در قلب توست، باباجون!
مؤمن در سختی به تلاطم نمیافتد و برابر بلا صبور است
خوشحال باشید که فرهنگ، برای شما مهم است و سعی میکنید در اینباره خدمت کنید. این مایه سعادت و شرف و افتخار است. خیلیها دوست دارند کار کنند، یا زمان به آنها اجازه نمیدهد، یا زمانه. الان هم زمان در اختیار شماست، هم زمانه. یعنی فضا برای خدمت به ادبیات و فرهنگ مناسب است.
انشاءالله در زندگی فردی و جمعی حسن عافیت و حسن عاقبت و حسن سلوک داشته باشید.
امیرالمؤمنین (ع) عازم یمن بود. بابت دوری از پیامبر (ص) دلتنگ شد. پیامبر گفت: «یا عَلیُّ، لَأنْ یَهْدیَ اللهُ عَلی یَدَیْکَ رَجُلاً خَیْرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ». (1) یعنی اگر کسی از سخن تو هدایت شود، خیرش از آنچه خورشید بر آن میتابد، بیشتر است.
بر خدمت به جامعه بسیار تأکید شده و این خدمت، شیوههای مختلفی دارد. از راههای مختلف میشود به بندههای خدا کمک کرد. در بیان روایت از امام صادق (ع) هست که «ولله یا صفوان إن تعین اخاک المسلم احب الیّ من طواف البیت»(2).
حرف امام صادق، درستترین حرفهاست، ولی قسم جلاله میخورد که اهمیت موضوع را نشان میدهد.
میگوید اگر به یک مسلمان کمک کنی - حتی نه به همه جامعه - و خدمتی انجام دهی، «احب الیّ من طواف البیت».
حالا اگر دایره خدمت شما به چند نفر برسد، به مردم یک شهر، به جماعتی هاز مردم کشور، چقدر ارزش دارد؛ خدمت به یک نفر پیش امام صادق (ع) از طواف خانه خدا بالاتر و محبوبتر است.
در روایت دیگر میگوید: «إن لله عباداً یسعون ی حوائج الناس هم الآمنون یوم القیامة»(3). پرسیدند در قیامت چه کسانی امنیت دارند؟
گفت خدا بندههایی دارد که برای رفع حاجت مردم قدمی برمیدارند، در قیامت در امنیت و آسایشند.
از حاجتهای مردم، نیازهای فرهنگی آنهاست و آنچه در زمینه اعتقادی به آن احتیاج دارند. دشمن کیلومتری حمله میکند، ما مثل مورچه مقابله میکنیم.
در بیان دیگر میگوید: «ن قضی حاجة اخیه المؤمن کان کمن عبدالله دهراً»(4)، کسی که گرهی از کار مسلمانی باز کند، مثل این است که همه عمرش در عبادت بوده است.
در روایت دیگر میگوید: «من قضی حاجة اخیه المؤمن قضی الله له سبعین حاجة»، کسی که قدمی برای حل مشکل مؤمنی بردارد، خدا هفتاد مشکل او را حل میکند.
پنچری سوزنی!
«هر نفسی که فرو میرود، ممد حیات است و چون برمیآید، مفرّح ذات، پس در هر نفسی دو نعمت است.» قافیه به سعدی راه نداده، نه دو نعمت، دو میلیارد نعمت.
اگر مری شما یک پنچری سوزنی داشته باشد، میتوانید نفس بکشید؟ ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند که تو نانی به کف آری و یواشکی بخوری؟
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردارند، شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری.
خسته باشید!
حالا که خدا به شما توان و زمان عطا کرده و در مقطعی هستید که میتوانید به جامعه خدمت کنید، از این فرصت حسن استفاده کنید و تمام وقت کار کنید. در کارهایتان خسته باشید.
نمیگویم خسته نباشید. خستگی، طبع انسان است. مثل گرسنگی و تشنگی. ولی آن وقت این خستگی و گرسنگی و تشنگی ارزش پیدا میکند که امضای امام عصر پای کارتان باشد. انشاءالله از موقعیتهای موجود حداکثر استفاده را کنید.
ما فات مضی و ما سیأتیک فأین؟
قم فاغتنم الفرصة بین العدمین
گذشته که گذشته و آینده هم هنوز نیامده. از فرصت فعلی باید استفاده کنید.
گاهی برای هم دعا میکنیم که انشاءالله عاقبت به خیر باشیم. عاقبت چیزی دست خود انسان است. نتیجه عمل کردن به خوبیها و رها کردن بدیها، عاقبت به خیری است. این فرصتها همیشگی نیست و دوام ندارد.
نعمت شیطان!
وجود شیطان برای ما نعمت است! تا کسی نباشد با او کشتی بگیرم و او را زمین بزنم، به من پهلوان نمیگویند. وقتی پهلوان میشوم که طرف مقابلی داشته باشم. اگر شیطان نباشد که نفس مرا وسوسه کند، به درجه کمال نمیرسم.
«لو لا التضاد ماصح الفض عن المبدأ الجواد»، اگر تضاد نباشد، تکاملی نیست. تضاد ما با گرسنگی، کشاورزی را به وجود میآورد. تضاد با تاریکی، برق را به وجود آورده، تضاد با بیماری، این همه دارو و درمان پدید آورد. تضاد، عامل تکامل است. بر این اساس، وجود شیطان هم برای ما نعمت است. اگرچه برای خودش نقمت باشد.
فرصت ابر بهار
«الفرصة تمرّ مرّ السحاب»، آدم باید از فرصتها حداکثر استفاده را کند. زمان مثل ابر بهار میگذرد.
در جوانی، وقتی کوچکتر از حالا بودم، فراوان بود که نماز صبحم را با وضوی نماز مغرب و عشا بخوانم. ماه رجب و شعبان و رمضان را روزه میگرفتم. توی هوای گرم و خشک و سوزان نجف. در پیادهروی خیلی سریع بودم. صبح از نجف پیاده راه میافتادم، شب کربلا بودم. در روزهای زیارتی مثل نیمه رجب همین کار را میکردم.
با نور مهتاب، بالای بام کتاب میخواندم. اما همه این کارها و دورهها تمام شد. خوش به حال کسانی که از فرصتهای زندگیشان حسن استفاده کنند و بهره ببرند.
دوست خوب داشته باشید
دوستان زیادی داشتم. پدرم توصیه میکرد با هر کسی همنشین نباشم.
گذشته، چراغ راه آینده است، تأکید شده ببینید گذشتگان چه سرنوشتی داشتند و تاریخ گذشته را مرور کنید.
این جنبه تربیتی دارد، ولی گاهی گذشته برای ما درسآموز نیست. چون ابزار و کیفیت و خصوصیت کارها تغییر کرده است. اگر گذشتگان هم ابزار و امکانات ما را داشتند، چهبسا بهتر و بالاتر بودند. ولی با همه اینها، همنشین خوب در موفقیت انسان مؤثر است، خورد و خوراک و گفت و شنودها در سعادت و شقاوت انسان اثر میگذارد.
هر حرکت و سکون ما در خودمان اثر مثبت و منفی دارد. تأثیر شیء در شیء. نگاه من به شما، نگاه شما به من تأثیر متقابل دارد. آدم باید توجه کند با هر کسی همنشین نشود. هر غذایی دادند، نخورد. که همه اینها در سعادت و شقاوت انسان نقش دارد.
1- بحارالانوار، جلد 34، صفحه 100.
2- اصول کافی، جلد 3، صفحه 284، روایت 9.
3- اصول کافی، جلد 2، صفحه 197.
4- بحارالانوار، جلد 71، صفحه 302.
انتهای خبر/6826/